لجستیک و زنجیره تامین چگونه شکل گرفت؟
نزدیک به سه دهه است که بحث مدیریت لجستیک و زنجیره تامین مطرح گردیده است؛ پس از جنگ جهانی دوم و فشار بر صنایع برای کاهش قیمتها و افزایش رقابت، صنایع در پی کاهش هزینههای خود در تولید محصولات بهمنظور ماندگاری و ادامه حیات بودند. در این راستا مدیران و صاحبان صنایع از روشهای مختلفی همچون: برنامهریزی تولید، زمانبندی تولید، زمانسنجی، الگوهای چیدمان ماشینآلات، مکانیابی، ارتقای بهرهوری نیروی کار، ارتقای تکنولوژی و امثال اینها بهره بردند. وجه مشترک همه این روشها متمرکز بودن به درون بنگاه و تلاش درجهت کاهش هزینهها در درون بنگاه یا کارخانه میباشد. هرچند این روشها تا دهه ۷۰ میلادی تا حد زیادی پاسخگوی نیاز صاحبان صنایع در کاهش هزینهها و افزایش توان رقابتپذیریشان بود ولی در اوایل دهه ۸۰ دیگر تنها توجه به درون سازمان برای کاهش هزینه کافی نبود و سازمانها برای بقا در نظام اقتصادی که بهسرعت دستخوش تغییرات بود و انعطافپذیری و تولید اقتصادی از شروط ادامه حیات در چنین محیطی بود، ناچار از تعامل با سایر سازمانها همنوع و وابسته شدند.
از اینرو، در دهه نود میلادی به همراه بهبود در فرآیندهای تولید و بهکارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرآیندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای سازمان کافی نیست؛ بلکه تامینکنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند و توزیع کنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی با سیاستهای توسعه بازار تولیدکننده داشته باشند. با چنین نگرشی رویکردهای زنجیره تامین و مدیریت لجستیک پا به عرصه وجود نهاد.
براساس آمار و ارقام موجود، کشورها و سازمانهایی که این دانش را به¬کار گرفته¬اند پیشرفتهای چشمگیری در حوزه¬های مربوطه داشته و سود سرشار و صرفه¬جویی¬های کلان مالی از بابت به¬کارگیری این نگرش نصیبشان گردیده است. کمااینکه مردم نیز به عنوان مشتریان از این بابت منتفع شده¬اند. نظر به منفعتهای زیادی که از به¬کارگیری مدیریت لجستیک و زنجیره تامین حاصل گردیده است، این فلسفه در بین سازمانها و کشورهای مختلف مقبولیت خاصی پیدا کرده و هر روز نیز به مشتاقان آن افزوده می¬گردد.
امروزه، خطوطی که به طور سنتی بین سازمانها، وظایف و امور تجاری و بازرگانی ترسیم می¬شد درحال محو شدن است؛ سازمانها و موسسات مجزا به لحاظ حقوقی، برای رفع موانع رقابتی با یکدیگر همکاری و مشارکت می¬کنند. یکی از مهمترین کلیدهای بهبود زنجیره¬های تامین برای رسیدن به کلاس جهانی، مدیریت زنجیره تامین به صورت یکپارچه می-باشد. هرجا که این نگرش یکپارچه به¬کارگرفته شده است، صرفه¬جویی¬های اقتصادی و افزایش کارایی زیادی حاصل گردیده است و با همان فعالیتهای گذشته، منافع زیادی به مشتریان بهخصوص از طریق کاهش قیمت تمامشده کالاها و محصولات رسیده است.
در یک دستهبندی کلی میتوان روشهای کاهش قیمت تمامشده را به سه دسته اصلی: درونبنگاهی، بینبنگاهی و شبکهای تقسیم کرد. در این طبقهبندی، در کنار تکنیکهایی همچون: مدیریت فرایندهای کسبوکار، هزینهیابی برپایه فعالیت، مهندسی ارزش که در سطح درونبنگاهی و بعضا بینبنگاهی به کاهش قیمت تمامشده کالا/خدمات کمک میکنند، مدیریت لجستیک و زنجیره تامین به عنوان یکی از روشهای پرکاربرد و اثرگذار در راستای کاهش قیمت تمامشده در سطوح بینبنگاهی و شبکهای مورد استفاده سازمانهای موفق قرار میگیرد.
بکارگیری و توسعه مدیریت لجستیک و زنجیره تامین به عنوان یک نگرش و رویکرد اساسی و تاثیرگذار در نهضت کاهش قیمت تمامشده در کشورمان ایران اهمیتی صدچندان دارد. چرا که یکی از چالشهای اساسی در مدیریت کلان کشور، عدم وجود یکپارچگی و هماهنگی در زمینه پیشبینی، تأمین، تدارک، خرید، حملونقل، ذخیرهسازی و انبارداری، استانداردسازی، ضایعات و کلیه اموری است که کالاها در زنجیره لجستیکی خود با آن درگیر هستند. این عدم هماهنگی و یکپارچگی باعث افزایش هزینهها، عدم تحویل بهموقع کالاها، افزایش قیمتها و در نهایت افزایش نارضایتی و کاهش عدالت در برخورداری مردم از کالاهای مورد نیاز خود میشود.
با توجه به اهمیت جایگاه و نقش تعیین¬کننده بخش بازرگانی در ایجاد تعادل و هماهنگی بین بخشهای تهیه، تامین و توزیع کالا و خدمات که منجر به کاهش قابل توجه هزینه¬های زنجیرههای کالا در سطح اقتصاد ملی و سودآوری آن در صادرات و اقتصاد جهانی میگردد، لزوم توجه جدی به مبحث لجستیک و مدیریت زنجیره¬های تامین کالا با محوریت سیستم بازرگانی کشور و با همکاری سایر بخشهای مدیریتی کشور به شدت احساس می¬گردد.